مسخ

در داستان مسخ اثر فرانتس کافکا، ماجرای تبدیل شدن گرگور از یک انسان به موجود زننده ای همچون سوسک، شاید کمی اغراق آمیز و حتی مضحک به نظر بیاید. با این حال وقتی داستان را ادامه می دهیم و اقدامات شخصیت ها و احساسات آن ها بیش از قبل مشخص می شود، متوجه می شویم که هدف کافکا از این کار؛ ترسیم و بررسی بینوایی انسان است، آن هم زمانی که تغییرات محیط و شرایط یک فرد می تواند مفاهیمی همچون انصاف و محبت را دچار تغییر کند.
مسخ کافکا یک داستان نمادین اغراق آمیز است که با مضمون های زیادی سروکار دارد. مهم ترین آن ها، نابودی انصاف و شفقت، حتی از سوی افرادی است که چنین انتظاری از آن ها نمی رود. دگرگونی که نصیب گرگور می شود به راستی وحشتناک است. ناتوانی اعضای خانواده در تطبیق با تغییرات صورت گرفته نشان دهنده فروپاشی کامل بنیان این خانواده است. این داستان به شکل هشدار دهنده ای به صحبت درباره ظرافت و شکنندگی مفاهیمی همچون انصاف و شفقت می پردازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *